فهرست مطالب

پژوهشنامه ادبیات و علوم انسانی
پیاپی 50 (تابستان 1385)

  • تاریخ انتشار: 1386/11/01
  • تعداد عناوین: 14
|
  • محمود خاتمی صفحه 1
    ابژه زیبایی شناسیک از جمله مباحث بحث برانگیز در حوزه زیبایی شناسی جدید است. در این مقاله، دیدگاهی خاص که از منظر پدیدارشناسی به این موضوع نظر می کند، به اجمال توصیف می شود. از این رو در این مقاله از اثر هنری، رابطه اثر هنری و ابژه زیبایی شناسیک؛ و هستی ابژه زیبایی شناسیک سخن می رود.قایل شدن به هستی، و لذا حقیقت، برای ابژه هنری به خودی خود واجد یک «خواست بودن» است که فی نفسه بودن ابژه بر آن مبتنی است. اگر ابژه زیبایی شناسیک یک «خواست بودن» دارد، از آن روست که بودن مربوط به این ابژه هست. اما این «هستی»، آن چنان هستی ای نیست که فراتر از «داده» باشد. این دادگی، درعین حال، یک حضور است و همین حضور ابژه زیبایی شناسیک است که حقیقت ابژه زیبایی شناسیک را در بردارد. تحلیل پدیدارشناسیک ابژه زیبایی شناسیک، تنها از طریق تحلیل اثر هنری میسر است؛ و به همین سیاق هستی شناسی ابژه زیبایی شناسیک نیز در گرو هستی شناسی اثر هنری است.
    کلیدواژگان: اثرهنری، ابژه زیبایی شناسیک، پدیدارشناسی هنر
  • کیوان زاهدی صفحه 13
    مقاله حاضر جستاری است درباره تکوین، ماهیت و بسط زبان شناسی چامسکی. در این مقاله نشان داده می شود زبان شناسی چامسکی برنامه ای پژوهشی از نوع لاکاتوشی است که تکوین آن انقلاب دوم شناختی را شامل می گردد. ماهیت آن با سه مساله هومبولت، افلاطون و دکارت شناخته می شود و بسط آن در بردارنده دو مرحله قاعده محور و اصل محور می باشد؛ در حالی که از سه دوره اشتقاق بنیاد، نمود بنیاد و مجددا اشتقاق بنیاد می گذرد.
    کلیدواژگان: برنامه پژوهشی لاکاتوشی، مسئله های هومبولت، افلاطون و دکارت، دستور زایشی، سطح های کفایت دستوری، برنامه کمینه گرا
  • فرزان سجودی صفحه 37
    در این مقاله ضمن بررسی عمده ترین دیدگاه هایی که در زمینه رابطه زبان با معنا، مرجع و مصداق ارائه شده است (برای نمونه سعید 1997، لاینز 1977، صفوی 1383) به بحث و نقد آن دیدگاه ها خواهیم پرداخت و کوشش می کوشیم تصویر دیگری که در اساس مبتنی بر نشانه شناسی لایه ای (سجودی 1382) است، ارائه دهیم. در این بحث به رد قایل شدن وابستگی اثبات گرایانه زبان به جهان خواهیم پرداخت؛ خلط مفاهیم دلالت و ارجاع از یک سو و خلط بین مفاهیم دلالت و مصداق را از سوی دیگر نقد خواهیم کرد و کوشش می کنیم نشان دهیم که معنا در درون شبکه نظام صوری زبان شکل می گیرد و سپس در روابط بین نظام های نشانه ای و در بافت کلام بسط می یابد و در یکی از کارکردهایش البته می تواند به جهان خارج ارجاع دهد و ارجاع، خود یک کارکرد زبانی است که با توسل به دیگر نظام های نشانه ای تحقق می یابد.
    کلیدواژگان: معنا، مرجع، مصداق، بافت، نشانه شناسی لایه ای، معناشناسی
  • منوچهر صانعی دره بیدی صفحه 63
    مفاهیم کلیدی فلسفه نیچه عبارت است از: صیرورت، بازگشت جاویدان همان، اراده به قدرت و نیست انگاری (نیهلیسم). نیچه برای ایجاد ارتباط منطقی بین این مفاهیم، مفهوم «هستی» را با نگرش خاص به مفهوم «صیرورت» تحویل کرده است. این تحویل از نظر انسان شکل می گیرد و در نظر او این دیدگاه انسان است که به هستی معنی می دهد. در این مقاله چگونگی تحویل هستی به صیرورت و ربط آن به اراده به قدرت و بازگشت جاویدان همان مورد بررسی واقع شده است.
    کلیدواژگان: هستی، صیرورت، اراده به قدرت، بازگشت جاویدان همان، تحویل (تقلیل)، تفسیر، دیدگاه
  • سید صدرالدین طاهری صفحه 75
    بیشتر فیلسوفان به چگونگی عمل انسان از جهت ارزشی توجه کرده اند؛ اما فلاسفه ای که نظام فلسفی عقلانی و منسجمی دارند، علاوه بر پرداختن به حکمت عملی خود، را موظف می دانند نظریات اخلاقی و فلسفه اخلاقی خود را با مجموعه نظام فکری شان در حکمت نظری ارتباط دهند. اسپینوزا، فیلسوف هلندی قرن هفدهم میلادی، از جهت عرضه نظام فکری بسیار منسجم در حکمت نظری، در میان فلاسفه عقلی مذهب ممتاز است. در این نوشته سعی بر این است که مبانی نظری اسپینوزا در حکمت عملی را، در حدود ظرفیت یک مقاله، تحقیق و ارزیابی کنیم. ارزیابی کامل تر این مبانی، در ارتباط با اخلاق، بیان فضایل جزئی از دیدگاه اسپینوزا و گفت وگوهای فرعی مربوط به هریک را که در خاتمه مقاله متذکر شده ایم، به فرصت دیگری واگذار می کنیم.
    کلیدواژگان: جوهر، صفات، حالات، اختیار، خیر، شر، عقل، عواطف، فعالیت، انفعال، فضیلت و رذیلت
  • بیژن عبدالکریمی صفحه 97
    این مقاله درصدد توضیح پاره ای از کلی ترین ویژگی های تفسیر هستی شناختی هایدگر از نقد عقل محض کانت است. این تفسیر، کاملا در تعارض با همه تفسیرهای معرفت شناختی رایج از این اثر عظیم فلسفی دوران جدید تاریخ تفکر غربی است. نگاهی کلی به شاخصه ها و تمایزات این دوگونه تفسیر از کانت ما را هم در فهم فلسفه کانت و هم در فهم اندیشه های هایدگر یاری می رساند.
    کلیدواژگان: فلسفه استعلایی، امکان ذاتی مابعدالطبیعه، پی ریزی مبانی مابعدالطبیعه، هستی شناسی، معرفت شناسی، پدیدارشناسی، معرفت ماتقدم، خیال استعلایی
  • هدایت علوی تبار صفحه 107
    از نظر مرلو پونتی شگفتی وجود فیلسوف را مجذوب می کند و به سوی خود می کشاند. شگفتی وجود مبتنی بر چیزی است که مرلو پونتی آن را عدم ضرورت می نامد. حقیقت وجود عاری از هرگونه ضرورتی است. وجود هیچ چیز در این عالم، از جمله وجود انسان، واجب و ضروری نیست و همین عدم ضرورت است که انسان را به موجودی تبیین ناپذیر و آزاد تبدیل ساخته است. انسان با استفاده از آزادی خود دست به خلق معنا می زند و ارزش می آفریند. او محکوم به خلق معناست زیرا فقط از این طریق است که می تواند به حیات خود ادامه دهد. فیلسوف به دنبال رسیدن به پاسخ نهایی مسئلۀ وجود نیست. او می داند که جهان شروع شده و با همۀ ابهامش در حال پیشرفت است، اما نمی داند چرا و چگونه، و نمی تواند در خصوص برطرف ساختن شگفتی و ابهام آن در آینده هیچ تضمینی بدهد. فیلسوف فقط می تواند شگفتی وجود را نظاره و تا اندازه ای توصیف کند اما نمی تواند آن را تبیین کند، زیرا هرگونه تبیین، شگفتی را نابود می سازد. انسان ها در طول تاریخ کوشیده اند تا با توسل به امور مطلق شگفتی وجود را برطرف کنند اما از نظر مرلو پونتی رسالت فیلسوف حفظ شگفتی وجود و محافظت از آن در برابر هرگونه کوشش برای نابود کردنش از طریق توسل به امور مطلق است.
    کلیدواژگان: شگفتی، عدم ضرورت، آزادی، معنا، تبیین، امر مطلق
  • سهراب علوی نیا صفحه 119
    تا اواخر سده نوزدهم، قاطبه فیلسوفان و دانشمندان، قوانین اساسی فیزیک را ضروری تلقی می کردند و تحلیل آماری را مبتنی بر ناآگاهی ما یا وسیله ای عملی برای کارکردن با دستگاه های پیچیده می شمردند. آن ها بر این باور بودند که اگر ما از تمام پارامترها و عوامل مؤثر در تکوین یک پدیدار باخبر باشیم، دیگر نیازی به تحلیل آماری نیست. این برداشت از فرمالیسم مکانیک نیوتنی که مبتنی بر عمومیت اصل علیت است، بیش از سه قرن بر ذهن فلاسفه مسلط بود. اینشتاین تا آخر عمرش از این طرز تلقی دست بر نداشت و هنوز هم جمع کثیری از فیلسوفان چنین می اندیشند. در تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتومی ضرورت اصل علیت مورد شک قرار می گیرد. هیوم قرن ها قبل همین کار را کرده بود. با کشف نظریه کوانتومی در قرن گذشته، دوباره فیلسوفان به هیوم روی آوردند و کارهای تحقیقی بارزی درباره او انجام دادند. به این ترتیب، عمومیت اصل علیت و کارایی مطلق آن رد شد. ما در بررسی پدیدارهای اتمی، به قوانینی بر می خوریم که قطعیت و ضرورت منطقی ندارند و این عدم قطعیت از ناآگاهی ما ناشی نمی شود، بلکه مبین ساختار اساسی عالم است. نقد و تحلیل فلسفی نشان می دهد که فیزیکدانان محافظه کاری که نمی توانند تعبیر کپنهاگی را بپذیرند، می خواهند عادات ذهنی خود را به واقعیت عینی تحمیل کنند. اعتقاد جازم به عمومیت اصل علیت یک خرافه است.
    کلیدواژگان: مکتب کپنهاگی، اصل علیت، ضرورت منطقی، انتظار روانشناختی، وجوب علی
  • غلامحسین عمادزاده صفحه 129
    مساله علم الهی، یکی از مسایل مهم فلسفی و کلامی است که فلاسفه اسلامی خردورزی را در آن به اثبات رسانده اند؛ ولی چون روش آنان این بوده که در سخنان پیشینیان خود، اشکال تراشی و نکته سنجی کنند و پس از تخریب از طریق اشکال ها، به بازسازی و یا نوسازی نظام فلسفی و یا قواعد عقلی بپردازند. ابن سینا صور علمی را در علم باری تعالی به غیرمطرح نموده و خواجه نصیرطوسی با اشکالات متعددی این صور مرتسمه را مورد انتقاد قرار داده است. صدرالمتالهین صور مرتسمه را دارای اشکال می داند ولی در مقام دفاع از ابن سینا برآمده و به اشکال های طوسی پاسخ گفته است. این مقاله در پی تحلیل عقلی و پاسخ صدرا به اشکال اول طوسی بر ابن سینا برآمده است.
    کلیدواژگان: ابن سینا، صدرا، طوسی، صور مرتسمه، علم الهی قابل، فاعل، عروض، لزوم صفات حقیقیه زائده صفات اضافیه
  • بهزاد قادری صفحه 137
    ایبسن در نمایشنامه های دشمن مردم، مرغابی وحشی و روسمرسهولم با تاکید بر گفتمان روشنگری به ساختار، چهره ها و درونمایه آن ها سامان می دهد. این گفتار روسمرسهولم را از جنبه های شک ایبسن به ذهنیت گرایی، تاریخی گری و قهرمان پروری/ دوران سازی روشنگران بررسی می کند. همچنین، نویسنده پیدایش گروتسک (grotesque) یا قناس در این اثر را پیکانی می داند که هم روشنگران و هم خود ایبسن را نشانه می رود.
    کلیدواژگان: ایبسن، روسمرسهولم، روشنگری، گروتسگ، آشوب، پسامدرنیسم
  • حسین کلباسی اشتری صفحه 157
    با فرض این مساله که دغدغه اصلی یا یکی از دغدغه های کانت در طرح و عرضه «فلسفه نقادی» ناظر به مساله «مابعدالطبیعه» بوده و از این رو بخش عمده کتاب «نقد عقل محض» و «تمهیدات» به بررسی مبادی، ساختار، روش، موضوعات و ساختار مابعدالطبیعه اختصاص یافته است؛ می توان پرسید که آیا طرح نظری فیلسوف کونیگزبرگ برای تاسیس آن چه وی «مابعدالطبیعه مابعدالطبیعه» نامیده بود، محقق گردید، یا خیر و آیا اخلاف معنوی او ایده آلیسم آلمانی و به طور کلی جریان فلسفه اروپایی در دویست سال اخیر به چنین طرحی اقبال نشان دادند، یا خیر؟ از همه این ها گذشته، آیا فلسفه کانت می توانست خود را از روح و جوهره متافیزیک غربی و نگاه سوبژکتیو آن خلاصی بخشد؟ ظاهرا تمایز میان «عقل» و «فاهمه» و به دنبال آن «نفس الامر» و «پدیدار» می توانست مودی به تاسیس مابعدالطبیعه ای موافق رای کانت باشد، اما نتیجه این امر و نیز پاسخ به سؤالات مذکور را می توان با ملاحظه و تامل در کمتر از یک قرن تحولات فلسفی پس از او ملاحظه کرد.
    کلیدواژگان: دیالکتیک استعلایی، تعارض عقل محض، حوزه نفس الامر، اصول فاهمه
  • علی مرادخانی صفحه 175
    در حوزه شناخت، حاصل عصر روشنگری را به اعتباری می توان در دو امر خلاصه کرد: 1 نقادی بر بنیاد عقل 2 تلقی مکانیکی از طبیعت. در سایه دو نگاه مذکور، روشنگری دچار بحران شد. در کمین نقادی شکاکیت نشسته بود و در کمین تلقی مکانیکی از طبیعت، اصالت ماده. شکاکیت باورهای متعارف انسان را در خصوص واقعیت مستقل از خویش سست می کرد و اصالت ماده باور به آزادی، خلود نفس و مانند آن را تهدید می کرد. لذا مساله این بود که نقادی از شکاکیت و اصالت طبیعت از اصالت ماده نجات یابد. کانت با ایده آلیسم استعلایی، یعنی با ایجاد نسبتی بین عینیت و علیت، درصدد گذشت از این مساله بود. تقلا و تمنای کانت با همه سترگی آن در زمان خویش، مورد پرسش قرار گرفت. مقاله حاضر بعد از مقدمه و طرح مساله به بررسی این امر پرداخته است.
    کلیدواژگان: عقل، شناخت، روشنگری، کانت، ایده آلیسم استعلایی
  • احمدعلی اکبر مسگری صفحه 193
    تجربه در جایگاه موضوع تفکر و حکم کردن، محتاج استفاده از مفاهیم منطقی و اطلاق آن ها درباره پدیدارهاست. قوه حکم مسؤول اطلاق این مفاهیم محض بر پدیدارها و به تعبیر دیگر اندراج جزئیات تحت مفاهیم است. اما مفاهیم محض و شهودات هیچ تجانس و مشابهتی با یکدیگر ندارند و برای فراهم آمدن امکان اطلاق این مفاهیم کلی بر شهودات جزئی، تصورات واسطه ای لازم است که کانت آن ها را شاکله می نامد. شاکله ها تعینات استعلایی زمان اند. این مقاله به برررسی ماهیت و ضرورت شاکله ها در فرایند شناخت از نظر کانت می پردازد.
    کلیدواژگان: شاکله، مفهوم محض و کلی، زمان، شهود تجربی، استعلایی
  • اصغر واعظی صفحه 209
    کانت در مبحث جدل استعلایی توضیح می دهد که فاهمه با تکیه بر مقولات محض، خود گرچه احکام ترکیبی پیشین را پدید می آورد؛ ولی قادر نیست میان این احکام پیوند و وحدت ایجاد نماید. از این رو، عقل به مدد فاهمه می آید تا از یک سو با تشکیل سه سلسله قیاس حملی، شرطی و انفصالی میان احکام پراکنده فاهمه وحدت ایجاد نماید و از سوی دیگر با قرار دادن سه صورت عقلی نفس، جهان و خدا در انتهای این سه سلسله قیاس، بیشترین وحدت و وسعت دامنه را به احکام و شناخت مشروط فاهمه اعطا کند. خدا یا ایده آل عقل محض یکی از صورت های پیشین عقل محض است که به عنوان مفهومی استعلایی و شرط نهایی نامشروط در انتهای سلسله قیاس های انفصالی عقل قرار می گیرد. کانت با این روش نشان می دهد که اشیاء چگونه به لحاظ منطقی در ذهن تقوم می یابند. او بر این اعتقاد است که ایده آل عقل محض به مثابه «مجموع کلی همه واقعیت ها» یا «مجموع کلی همه امکان ها» ماده استعلایی و شرط پیشین تعین همه اشیاء است. در واقع، ذهن آدمی به گونه ای ساخته شده است که برای ایجاد هر شئ، ابتدا مفهوم استعلایی ایده آل عقل محض یعنی «مجموع کلی همه واقعیت ها یا امکان ها» را به عنوان ماده تقوم مفهومی در نظر می گیرد و سپس با افزودن قیود عدمی و نفی ها، سهم هر مفهوم را از این ماده نامتعین جدا می سازد. مقاله پیش رو بر آن است تا چگونگی سروسامان یافتن اشیاء در ذهن با استفاده از مفهوم پیشین ایده آل عقل محض را تشریح نماید.
    کلیدواژگان: ایده آل عقل محض، ایده آل استعلایی، قیاس انفصالی، مجموع کلی همه واقعیت ها یا امکان ها، اصل تعیین پذیری، اصل تعیین تام، محمول اشتقاقی، نفی منطقی، نفی استعلایی